یک عمر خیال و خاطره با سلطان قلب‌ها؛ نسلی که با صدای عارف عاشق شد و مو سفید کرد

در سال ۱۳۵۲ در نظرسنجی مجله زن روز، که ۱۷هزار دختر ایرانی در آن شرکت کرده بودند، عارف به‌عنوان «جذاب‌ترین مرد سال» انتخاب شد

نوزدهم مردادماه ۱۳۱۹، اندکی پس از تاسیس نخستین فرستنده رادیویی در ایران، کودکی در تهران به دنیا آمد که سال‌ها بعد از طریق همین رادیو به شهرت رسید و ترانه‌هایش از «سلطان قلب‌ها» گرفته تا «کی‌ بهتر از تو» و ده‌ها قطعه ماندگار دیگر در حافظه جمعی چندین نسل از فارسی‌زبانان نقش بست.

عارف عارف‌کیا با صدایی بی‌نظیر، سبک بی‌همتا و ترانه‌هایی سرشار از عشق و احساس، توانست سنت موسیقی ایرانی و جریان نوظهور موسیقی پاپ را به هم پیوند بزند. در دوره‌ای که موسیقی پاپ هنوز در کشمکش میان مقبولیت عمومی و مشروعیت فرهنگی بود، او به این سبک اعتبار بخشید و یکی از نخستین هنرمندانی شد که موسیقی پاپ را به بخشی جدانشدنی از فرهنگ معاصر ایران تبدیل کرد. صدای او پژواک عاشقانه‌های همسن‌وسالانش و روایتی از زندگی ماست؛ روایتی پر از عشق، شکست، رنج، انتظار، خاطره و موسیقی.

خانواده و کودکی عارف

ریشه‌های خانوادگی عارف به جغرافیایی فراتر از مرزهای سیاسی ایران امروز بازمی‌گردد؛ به باکو، شهری که مادرش در آن متولد شد. مادرش طاهره قبل از ازدواج در دانشگاه مسکو در رشته دندانپزشکی درس می‌خواند و با ادبیات نیز مانوس بود، اما طوفان جنگ جهانی دوم سرنوشت او را دگرگون کرد. کوچ اجباری بسیاری از خانواده‌های ایرانی از شمال ارس به جنوب، سبب شد مادر عارف تحصیلش ناتمام بماند و در تهران با پسرعمویش ازدواج کند، ازدواجی که یکی از ثمرهایش تولد عارف بود.

پدر عارف مردی از طبقه‌ کارگر و راننده‌ کامیون بود؛ پیوند او با دخترعمویش دوامی نداشت و زندگی مشترکشان به جدایی انجامید و حضانت عارف به مادر سپرده شد.

او در سه‌سالگی زندگی تازه‌ای را در خانه‌ مادربزرگ و پدربزرگ مادری، در کوچه‌ای قدیمی در تهران، حوالی چهارراه استانبول، آغاز کرد- جایی که زبان روزمره آذری بود و خانواده‌اش در خانه هم به زبان ترکی صحبت می‌کردند. با این حال، قرابت عارف با زبان و ادبیات فارسی ذاتی بود.

خواننده کهنه‌کارِ امروز، دوران نوجوانی‌اش را در بافت سنتی تهران گذراند. در مدرسه تمدن درس خواند و به‌تدریج نخستین زمزمه‌هایش را آغاز کرد؛ در راه بازگشت از مدرسه آواز می‌خواند و در خانه تمرین موسیقی می‌کرد و در، همه حال، اطرافیان فریفته صدای او می‌شدند. بعدها به هنرستان صنعتی در انتهای خیابان قوام‌السلطنه (۳۰ تیر امروز) رفت، جایی که به تحصیل در رشته درودگری مشغول شد و دیپلمش را در همین رشته گرفت.

در آن سال‌ها، موج نوینی در موسیقی ایران جریان یافته بود. ویگن، محمد نوری و دیگر پیشگامان موسیقی نو الهام‌بخش بسیاری از جوانان شدند، اما برای عارف کلاس درس بودند. با دقت و علاقه هر ترانه‌ای را که از رادیو می‌شنید در دفترچه‌ای یادداشت می‌کرد و در کنار هر ترانه طرحی خیالی از حال‌وهوای آن می‌کشید.

ورود عارف به بازار کار

پس از پایان دوران تحصیل، عارف در زندگی‌اش به دوراهی‌های جدی رسید، دوراهی‌هایی که هرکدام سرنوشتی جداگانه برای او رقم می‌زد. او، همان نوجوان خیال‌پردازی که مسیر مدرسه را با زمزمه ترانه طی می‌کرد، اینک مرد جوانی شده بود که باید میان چهار راه متفاوت یکی را برمی‌گزید: تدریس، نقاشی، فوتبال و خوانندگی.

نخستین تجربه حرفه‌ای‌اش در یک کارخانه‌ لاستیک‌سازی رقم خورد، جایی که در مقام کارگر ساده وارد شد، اما چون به زبان آلمانی مسلط بود به‌سرعت پیشرفت کرد. با رسیدن زمان خدمت سربازی از کار استعفا کرد و در تلاش برای گرفتن معافیت بود، اقدامی که به او فرصت داد تا به مسیر آینده‌اش فکر کند.

نقاشی اولین گزینه‌ جدی عارف در عالم هنر بود. او که دستی در طراحی داشت، مدتی را به همراه یکی از دوستان نقاشش به طراحی بیلبوردهای تبلیغاتی گذراند. فوتبال نیز وسوسه‌اش می‌کرد. او چپ‌پا بود، امتیازی مهم در آن روزگار؛ اما هیاهوی دیگری درون او موج می‌زد: صدایش.

خوانندگی، برخلاف دیگر گزینه‌ها، چیزی نبود که بخواهد انتخاب کند، بلکه بخشی از هویت او بود. با این حال، تصمیم گرفت برای تامین معیشت بختش را در رشته‌ تحصیلی‌اش نیز بیازماید. در آزمون استخدام دبیر، از میان ۸۰۰ نفر، جزو ۱۰ نفر ممتاز قرار گرفت و برای تدریس به هنرستان صنعتی قزوین معرفی شد.

روزهای تدریس برای عارف آسان نبود. بدون وسیله‌ شخصی، سه روز در هفته پیش از طلوع آفتاب از خانه بیرون می‌آمد تا به کلاس درسش در قزوین برسد.

پس از دو سال و نیم، حادثه‌ای مسیر زندگی‌اش را مدتی متوقف کرد. در مسیر بازگشت از قزوین اتومبیلشان چپ کرد و عارف در ناحیه قفسه‌ سینه و پشت گوشش آسیب شدیدی دید. سه هفته خانه‌نشینی به او فرصتی داد تا دوباره به مسیر آینده‌اش بیندیشد.  

آغاز فعالیت هنری

عارف از دوازده‌سالگی آواز خواندن را آغاز کرده بود. در دوران نوجوانی، همراه با دو دوست دیگرش، عضو یک گروه کوچک موسیقی شد که اجرای برنامه‌های خیریه، به‌ویژه برای سازمان «حمایت اجتماعی از مادران و کودکان»، را برعهده داشتند.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

آن گروه ساده و صمیمی، بعدها در مراسم فارغ‌التحصیلی هنرستان صنعتی نیز، در کنار هنرمندان آن زمان، روی صحنه رفت. اجرای متفاوت و دلنشین عارف چنان تاثیری برجا گذاشت که او را برای حضور در یکی از مهم‌ترین گردهمایی‌های فرهنگی دعوت کردند؛ مجمعی که در آن، دانش‌آموزان برگزیده از سراسر ایران به اجرای آثارشان می‌پرداختند. اجرای تاثیرگذار عارف در آن رویداد سکوی پرتابی شد به سوی آغاز دوره حرفه‌ای کارش در جهان موسیقی.

ورود رسمی عارف به دنیای هنر با اجرای قطعاتی در تبلیغات رادیویی و تلویزیونی آغاز شد. کمی بعد، مجری برنامه‌ای تلویزیونی به نام «نقاب سیاه» شد. در برنامه «رنگین‌کمان» نیز علی تابش را همراهی می‌کرد. این برنامه‌ها هر دو از شبکه خصوصی پاسال تی‌وی پخش می‌شدند و در دوره خود بسیار محبوب بودند.

نقطه عطف شهرت عارف در سال ۱۳۴۱ با ضبط اولین ترانه‌اش با همکاری پوران به نام «هفت آسمان» رقم خورد. انتشار این اثر روی صفحه گرامافون او را به‌سرعت به اوج شهرت رساند. به پاس این همکاری موفق، مدیریت کمپانی رویال، دستمزدی معادل هزار تومان به او پرداخت، رقمی که در آن زمان، با توجه به حقوق ماهانه ۹۰۰ تومانی معلمان، قابل توجه و چشمگیر بود.

عارف در رادیو در کنار بزرگان موسیقی ایران به اجرا پرداخت. اجراهای زنده‌ او چنان گیرا بود که در مدت کوتاهی نامش بر سر زبان‌ها افتاد و برای رهبری ارکستر پاپ رادیو برگزیده شد- جایگاهی که در آن دوران، و با توجه به نفوذ رادیو در زندگی مردم، ارزش و اعتبار ویژه‌ای داشت.

جذاب‌ترین مرد سال ۱۳۵۲

در دهه‌ ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ خورشیدی، عارف نه‌فقط یک خواننده محبوب، که برای نسل جوان آن دوران نماد زیبایی، احساس و مدرنیته بود. دختران جوان شیفته‌ صدای گرم و چهره خاصش بودند؛ عاشقانه‌هایش را گوش می‌دادند و با ترانه‌هایش رویا می‌بافتند. در ذهن بسیاری از دختران جوان چهره‌ و صدای او تصویر مرد آرمانی آن دوران بود. در سوی دیگر، مردان جوان نیز از ظاهر و سبک او الگوبرداری می‌کردند؛ مدل مو، نحوه‌ پوششش و حتی نوع ایستادن و لبخند زدنش، برای بسیاری از جوانان آن روزگار منبع الهام بود.

او در سال ۱۳۵۲ خورشیدی در نظرسنجی مجله زن روز، که ۱۷هزار دختر ایرانی در آن شرکت کرده بودند، به‌عنوان «جذاب‌ترین مرد سال» انتخاب شد. پس از او ناصر ملک‌مطیعی، بهروز وثوقی، محمدعلی فردین، همایون بهزادی و امیرعباس هویدا قرار داشتند. عارف در همان سال، در نظرسنجی مجله جوانان نیز به همراه گوگوش صاحب زیباترین لبخند شناخته شد.

در شهریور ۱۳۵۳، عارف به دلیل اجرای زنده و بی‌نقص ترانه «به امید دیدار» در مراسم اختتامیه بازی‌های آسیایی تهران در ورزشگاه آزادی از دست محمدرضاشاه پهلوی مدال گرفت. او در دوران طلایی عمر هنری‌اش با هنرمندان شاخص متعددی همکاری کرد، از پوران و هایده گرفته تا گوگوش، رامش، عهدیه، دلکش و الهه.

صدا و تصویر عارف در سینمای ایران

در میان خوانندگان ایرانی، عارف در کنار ایرج، جعفر پورهاشمی و عهدیه، ازجمله پرکارترین هنرمندانی بود که برای آثار سینمایی ترانه اجرا کردند. او با اجرای ترانه در بیش از ۵۸ فیلم عنوان پرکارترین خواننده موسیقی پاپ سینمای ایران را به خود اختصاص داد.

بازیگرانی چون محمدعلی فردین، علی تابش، ایرج قادری، بهروز وثوقی، ایرج رستمی، جواد قائم‌مقامی، گرشا رئوفی و دیگر چهره‌های شناخته‌شده، در بسیاری از صحنه‌ها ترانه‌های او را لب‌خوانی کردند. نخستین حضور صدای عارف در سینما به سال ۱۳۴۱ بازمی‌گردد، زمانی که برای فیلم «قربانی هوس» ترانه خواند- فیلمی که فروردین ۱۳۴۲ در سینماها به نمایش عمومی درآمد.

در میان آثار متعدد او در سینما، ترانه‌هایی که برای فیلم‌های «سلطان قلب‌ها» و «غلام ژاندارم» خواند، بیش از دیگر آثار او شهرت یافته و ماندگاری شده‌اند.

عارف برای نخستین‌بار بازیگری را در سال ۱۳۴۴ در فیلم «در دنیا بیگانه بودم» تجربه کرد. او در این فیلم نقش یک خواننده کاباره‌ای را ایفا می‌کرد. حضور موفقش در این فیلم سبب شد که تهیه‌کنندگان برای فیلم‌های دیگر نیز از او دعوت کنند. عارف درمجموع در شش فیلم سینمایی بازی کرد، اما پس از مدتی تصمیم گرفت از دنیای بازیگری فاصله بگیرد و تمرکزش را صرفا بر موسیقی و خوانندگی بگذارد.

مهاجرت از ایران

مانند بسیاری از هنرمندان و روشنفکران آن دوره، عارف نیز در ابتدا به آینده روشن انقلاب ۱۳۵۷ امید داشت. به همین دلیل تصمیم گرفت در ایران بماند و حتی در حمایت از فضای انقلابی وقت ترانه‌هایی همچون «برادر بیا» و «جوانه» را اجرا کرد.

با این حال، شرایط خلاف انتظار او پیش رفت. آخرین اجرای عارف در ایران در مراسمی خصوصی بود که با حمله‌ نیروهای کمیته انقلاب اسلامی مواجه شد. نیروهای کمیته این عروسی را «طاغوتی» خواندند و سبب شد عارف و نیروهای انقلابی درگیر شوند. خود عارف بعدها در این‌باره گفت: «بچه‌ای که تفنگ یوزی دستش بود، گفت می‌خواستم بیام داخل خونه‌تون، همه‌تونو بکشم. من دیگه به یه جایی رسیده بودم که می‌دونستم نباید بمونم، وگرنه کشته می‌شم.»

پس از این رویداد عارف تصمیم گرفت ایران را ترک کند. حدود هفت ماه پس از انقلاب، با اندوخته‌ای اندک ایران را ترک کرد. ابتدا به لندن رفت، با این نیت که به‌زودی به آمریکا، جایی که بسیاری از دوستان هنرمندش اقامت داشتند، مهاجرت کند.

سفر عارف به لندن در سال ۱۳۵۸ مصادف شد با تسخیر سفارت آمریکا در تهران و گروگان‌گیری، که موجب باطل شدن گذرنامه بسیاری از ایرانیان شد. درنتیجه، عارف ناچار شد مدتی بیشتر در لندن بماند. او که سرمایه چندانی نداشت، مدتی در ساختمانی که شاعر و ترانه‌سرای سرشناس، ایرج جنتی عطایی، ساکن آن بود، مستقر شد و در ادامه با اجاره‌ یک کاباره فضایی فرهنگی برای ایرانیان مهاجر ایجاد کرد.

آشنایی با سفیر آمریکا در لندن، دریافت ویزا و اجازه‌ ورود عارف به آمریکا را در پی داشت. اقامت او در لندن حدود دو سال و نیم به طول انجامید و سرانجام در اوایل دهه ۱۳۶۰ خورشیدی به لس‌آنجلس رفت. نخستین اثری که عارف در لس‌آنجلس تولید کرد ترانه‌ «سرباز کوچولو، برگرد به خونه» بود، قطعه‌ای تاثیرگذار که به سربازان کشته‌شده و مجروح در جنگ ایران و عراق اختصاص داشت. این ترانه با استقبال چشمگیری مواجه شد و آغازگر فصل تازه‌ای در فعالیت‌های هنری او بود. در اوایل دهه ۱۳۸۰، عارف به امارات متحده عربی رفت و در دبی ساکن شد.

صدای زندگی و خاطره

عارف با بیش از ۷۸۰ قطعه اجراشده، همچنان در میان چند نسل از ایرانیان محبوب است. در میان آثار ماندگارش ترانه‌هایی چون «سلطان قلب‌ها»، «ای خدا حرفی بزن»، «داش غلام»، «دریاچه نور»، «برگشته‌مژگان» و «عشق نمی‌میرد» و ده‌ها اثر دیگر به بخشی از حافظه‌ موسیقایی مردم ایران بدل شده‌اند و در این میان «سلطان قلب‌ها» از دیگر آثارش محبوب‌تر و معروف‌تر است.

این ملودی ماندگار را انوشیروان روحانی در سال ۱۳۴۷ برای شعری از محمدعلی شیرازی، با تنظیم منوچهر چشم‌آذر، برای فیلمی به همین نام ساخت. این ترانه در گذر سال‌ها آن‌قدر شهرت یافت که در تاریخ موسیقی معاصر ایران ثبت شده است.

از روزی که عارف با ترانه‌ جاودانه‌ «سلطان قلب‌ها» دل میلیون‌ها نفر را ربود، تا همین سال‌های اخیر که با قطعه‌ «کی بهتر از تو» بار دیگر غوغایی برپا کرد، فراز و فرودهای بسیاری را در مسیر هنری‌اش پشت سر گذاشته است. با این‌همه، نام او همچنان بر بلندای قله‌ موسیقی پاپ ایران می‌درخشد.

همین ماندگاری بود که وقتی ویدیویی از او منتشر شد که در آن از بیماری‌اش خبر می‌داد، نگرانی نسل‌هایی را برانگیخت که با صدای او عاشق شدند و حتی موسپید کردند. اما انتشار ویدیوی دوم، که در آن از بهبود وضعیت جسمی‌اش می‌گفت، آرامشی دوباره به دل دوستدارانش بخشید؛ همان‌هایی که هنوز هم صدای عارف بخشی از زندگیشان ا‌ست.

بیشتر از موسیقی